Herman و McDonald به بررسی ۱۲۰ کودک مبتلا به فلج مغزی ۲/۵ تا ۵/ ۱۰ ساله (که پرونده های پزشکی کامل آنها در دسترس بود) برای تعیین فراوانی هیپوپلازی دندانی پرداختند و آنها را با ۱۱۷ کودک سالم در همان گروه سنی مقایسه کردند. پژوهشگران مشاهده کردند که هیپوپلازی مینا در ۳۶ درصد از کودکان مبتلا به فلج مغزی و شش درصد از گروه کودکان سالم وجود دارد. ارتباط آشکاری بین زمان رخداد عوامل احتمالی که می تواند باعث آسیب مغزی گردد و زمان ایجاد نقص مینا (بر اساس موقعیت آن در مینای تاج دندان ) در هفتاد درصد از دندان های مبتلا در کودکان دچار فلج مغزی به اثبات رسید. وجود علامت هیپوپلازی مینا، به درمانگر و پژوهشگر در تعیین زمان وقوع آسیب مغزی، در بیمارانی که علت این ضایعات در آنها به خوبی تشخیص داده نشده است، کمک می کند.
Cohen و Diner نشان دادند که نقایص مینا با بیشترین فراوانی در کودکان با بهره هوشی کم و بروز زیاد نقائص عصبی، رخ می دهد.آنها دریافتند که پراکندگی کاستی های مینا در زمان معین، کمک ارزشمندی در تشخیص ضایعات عصبی است، زیرا به طور معمول در کودکان دچار آسیب مغزی بروز می کند. افزون بر این، نقایص مینایی، نشانگر زمان آسیب به جنین یا نوزاد در حال تکامل است، حتی موقعی که سابقه گزارش منفی باشد.Martinez و همکارانش، ۱۷۰ کودک چهار تا هفده ساله میانگین سنی ۱۲/۰۳ سال) مبتلا به کم توانی ذهنی و بدون تاریخچه ضربه به دندان را بررسی کردند. آنها دریافتند که ۳۷ درصد این کودکان، نقایص مینایی در دندان هایشان داشتند.